جدول جو
جدول جو

معنی کوتاه دست - جستجوی لغت در جدول جو

کوتاه دست
کسی که به مراد و مطلوب خود دست نیابد، آنکه به مال دیگران دست درازی نکند
تصویری از کوتاه دست
تصویر کوتاه دست
فرهنگ فارسی عمید
کوتاه دست
(دَ)
آنکه دستش به مراد و مطلوب نرسد. نامراد. ناکام. (فرهنگ فارسی معین) :
بدسگالان تو از هر شادیی کوتاه دست
مانده از اقبال کوتاه اندر ادبار دراز.
سوزنی.
میان دو بدخواه کوتاه دست
نه فرزانگی باشد ایمن نشست.
(بوستان).
زلیخای جهان کوتاه دست است
اگر پیراهن تن کنده باشی.
صائب (از آنندراج).
، نامتجاوز به مال و عرض کسان. (فرهنگ فارسی معین). بادیانت. (ناظم الاطباء). خویشتن دار. پرهیزگار. که کف نفس دارد: اگر خواهی دراززبان باشی، کوتاه دست باش. (قابوسنامه).
بلندهمت و کوتاه دست دستوری
که قدر چرخ بلند است پیش او کوتاه.
امیر معزی (از آنندراج).
و آنچه عبداﷲ عامر کرد عوام گویند همه عبداﷲ عمر کرد و او خود زاهد و کوتاه دست بود از دنیا و طلب جاه و نعمت. (کتاب النقض).
به پیروزی عقل کوتاه دست
به خرسندی زهد خلوت پرست.
نظامی.
قوی بازوانند و کوتاه دست
خردمند و شیدا و هشیار و مست.
نظامی.
، غافل و سست و ضعیف. (ناظم الاطباء). ناتوان:
گر توانا بینی ار کوتاه دست
هر که را بینی چنان باید که هست.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 856).
چه خوش گفت درویش کوتاه دست
که شب توبه کرد و سحرگه شکست.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
کوتاه دست
آنکه دستش بمراد و مطلوب نرسد نامراد ناکام: زلیخای جهان کوتاه دست است اگر پیراهن تن کنده باشی. (صائب)، نا متجاوز بمال و عرض کسان: بلند همت و کوتاه دست دستوری که قدر چرخ بلند است پیش او کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَهْ دَ)
کوتاه دست. (فرهنگ فارسی معین). آنکه از تجاوز به مال و عرض کسان خودداری کند. (فرهنگ فارسی معین، ذیل کوتاه دست) :
جوان که قادر گردد درازدست شود
امیر کوته دست است و قادر است و جوان.
فرخی.
، آنکه دستش به مراد و مطلوب نرسد. نامراد. ناکام. (فرهنگ فارسی معین، ذیل کوتاه دست) :
ما تماشاکنان کوته دست
تو درخت بلندبالایی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
دهی از دهستان خزل شهرستان نهاوند است و 262 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
کوتاه دیده، کوتاه بین، (فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوتاه دیده و کوتاه بین شود
لغت نامه دهخدا
(تَهْ دَ)
کوتاه دستی. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کوتاه دستی و کوته دست شود
لغت نامه دهخدا
(پُ)
اسب یا چارپایی دیگر که پشت او کوتاه باشد:
درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین
سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دسترس نداشتن به مراد و مطلوب. ناکامی. نامرادی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوتاه دست شود، عدم تجاوز به مال و عرض کسان. (فرهنگ فارسی معین) : هرکه... بنای کارها بر کوتاه دستی و رای راست نهد... هر آینه مراد خویش... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه). این رافضیان... ابوبکر صدیق را... و عمر خطاب را با صلابت بر عدل و کوتاه دستی و وصلت رسول... به امامت قبول نکنند. (کتاب النقض). و پادشاه باید... به شره و طمع و حرص موسوم نباشد و به صفت کوتاه دستی و کم طمعی و امانت معروف به اشد. (روضه الانوار محقق سبزواری). و رجوع به کوتاه دست شود، ناتوانی و سستی:
نه کوتاه دستی و بیچارگی
نه زجر و تطاول به یکبارگی.
سعدی (بوستان).
و رجوع به کوتاه دست شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کوته دست
تصویر کوته دست
کوتاه دست
فرهنگ لغت هوشیار
تنگ نظر تنگ چشم: زلف جانان را چه نسبت با حیات جاودان ک حیف باشد این قدر کوتاه بین باشد کسی. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
دسترس نداشتن بمراد و مطلوب ناکامی نامرادی، عدم تجاوز بمال و عرض کسان
فرهنگ لغت هوشیار
دسترس نداشتن بمراد و مطلوب ناکامی نامرادی، عدم تجاوز بمال و عرض کسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
على المدى القصير
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
Shortlived, Shortterm
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de courte durée, à court terme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
短命の , 短期の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
قلیل المدتی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
স্বল্পমেয়াদী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
ชั่วระยะสั้น , ระยะสั้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
ya muda mfupi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
kısa ömürlü, kısa vadeli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
berumur pendek, jangka pendek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
短暂的 , 短期的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
קָצָר־מִשְׁךְ , קָצָר־טֶרוּם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
단명한 , 단기적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
अल्पकालिक , तात्कालिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
kortstondig, kortetermijn
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de corta duración, a corto plazo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
короткотривалий , короткостроковий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
короткоживущий , краткосрочный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
krótkotrwały, krótkoterminowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
von kurzer Dauer, kurzfristig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
de curta duração, de curto prazo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کوتاه مدت
تصویر کوتاه مدت
di breve durata, a breve termine
دیکشنری فارسی به ایتالیایی